دلم گرفته...
 
درباره وبلاگ


"مجنون" که شدی،حال مرا میفهمی... "لیلا"ی تمام قصه ها نامردند...
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
دوستانه ها
. . . . . . . آری که چه بی رحمانه آمده است که بماند برای همیشه . . . . . . . . . . . . . . . . . . . غم تو در دل من. . . . . . . . . . . .




 

 

 

کشک..!

 

عشق های امروزی راچشیده ای دلبندم؟؟

طعم کشک میدهند!!

عشق های امروزی سراپا ادعایند،گل من !!

فرهادهم اگربود،بجای کندن بیستون، مخ میزداحتمالا!!

شیرین هم دیگرشیرین نبود!!دیگر صدای تیشه نمی پیچیددرشهر..!

احتمابوق اشغال تلفن همراهش گوش راکر میکرد!!!

طفلک عشق…

چقدر زجرمیکشد ازاین شیرین و فرهادهای قلابی!..،

    

 

آموخته ام که خدا عشق است وعشق تنها خداست،

آموخته ام که وقتى ناامید میشوم خدا با تمام عظمتش

عاشقانه انتظار میکشد دوباره به رحمت او امیدوار شوم،

آموخته ام اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم

خدا برایم بهترش را در نظر گرفته،

آموخته ام که زندگی دشوار است ولی من از آن سختترم!


 

 

 

زمستان بود هوا بسیار سرد

کلاغ دیگر غذایی نداشت که به جوجه هایش دهد

او شروع به کندن تکه های بدن خود کرد و

آنها را به جوجه هایش داد تا از گرسنگی نمیرند

زمستان تمام شد وکلاغ از شدت درد مرد

در این هنگام جوجه هایش گفتند

خوب شد مرد خسته شدیم از خوردن غذای تکراری.

این است رسم روزگار ...

 

 

 

ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ

 

ﯾﻪ ﺷﺒﺎﯾﯽ

 

ﺑﻪ ﯾﻪ ﺍﺩﻣﺎﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺩﺍﺭﯼ

 

ﮔﻮﺷﯿﺘﻮ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ ﺷﻤﺎﺭﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮﯼ

 

ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﺱ

 

ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺑﺨﻮﺩﺕ

 

ﻣﯿﺎﯼ

 

ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﯼ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ

 

ﺧﺎﻟﯽ ﺑﯿﺠﻮﺍﺏ

 

ﺍﺷﮑﺎﺕ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﺷﺪﻥ

 

ﺑﻌﺪ ﺑﺎﺧﻮﺩﺕ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﯿﮕﯽ

 

ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ

 

ﺍﺧﺮﺵ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺷﺪ ...?


 

 


 

مادر " مرا ببخش درد بدنم بهانه بود !

 

کسی رهایم کرده بود...

 

که صدای بلند گریه ام؛

 

اشک هایت را در آورد...!!!

 

 

 

 


 

با وحشی ترین حیوون اگه محبت کنی

جوابتوبامحبت میدن

نمیدونم چرا بعضی از آدما محبت میبینن

وحشی میشن

 

 

 

 

    خدایا!!!!!!

 

یا خیلی برگدون عقب

 

باخیلی بزن جلو

 

اینجای زندگی دلم خیلی گرفته!!! 

 

 

 نسلـے هستیم کـﮧ وقتـے حوصلمون سر میره

                    بآ احساسات هم בیگـﮧ بازے میکنیم.


 

به سلامتی ایرانسل که بهمون یاد داد

 

قبول کردن بعضی از پیشنهاد ها فقط از اعتبارمون کم میکنه

 

دنیای من
پر از دستهایست
که خسته نمی شوند
از نگه داشتن
نقاب ها…


تنها تنهایی است که بی تو به من می آید …

 

تنهایی یعنی …
من برای من کمم … برای ما زیاد …


تنهایی های من دو نفره است …
یا با تو ، یا با خیال تو !

 

 

 

خرمایی میخورم و فاتحه ای میخوانم برای روحم...

شادی اش از ان کسانی که رفتنم را روز شماری میکردن!!!

 

کافه چی قهوه ام را شیرین کن

آن روز ها که تلخ میخوردم روزگارم شیرین بود!!!

 

 

دیوار احساس مرا همه کوتاه میپندارند...

اما چه کس میداند در پس این دیوار زمینش عمق فراوان دارد...

 

وقتی تحقیرشدم باصدای بلندخندیدم...

همه من را باجنبه خواندند...

اماهیچ کس نفهمید که ...

بلندخندیدم تاصدای شکستن قلبم رانشنوند!!!!

 

 

خدایا یا نوری بیفکن یا توری...

ماهی کوچکت از تاریکی این اقیانوس می ترسد؟!

 

 

حرف دلم...

هيچ شباهتی به يوسف ندارم...

 نه رسولم,نه زيبايم,نه براي كسي عزيزم,نه چشم به راهي دارم...

فقط...

در " چاه " افتاده ام!!! 

 

آدمک آخردنیاست بخند...

آدمک عشق همین جاست بخند...

دسته خطی که توراعاشق کرد...

شوخی کاغذی مابودبخند...

آدمک خرنشوی گریه کنی...

کل دنیا سراب است بخند...

آن خدایی که بزرگش خواندی...

به خدامثل توتنهاست بخند...

 

 

روزي خفه خواهم شد... 

بس كه درد هايم را نجويده قورت ميدهم

 

 

 

دنیای من
پر از دستهایست
که خسته نمی شوند
از نگه داشتن
نقاب ها…

 


تنها تنهایی است که بی تو به من می آید …


دهان تنهائیم آب می افتد برای یک قطره بودنت !

 

تنهایی یعنی …
من برای من کمم … برای ما زیاد …

 

تنهایی های من دو نفره است …
یا با تو ، یا با خیال تو !

 

آدم احتیاج داره یکی بیاد بزنه رو شونه ش و بگه : 

هی رفـــیـــق ! از چیزی ناراحتی ؟

اونوقت آدم برگرده بگه : آره رفیق ،

از هـمه چـی ..

 

 

کـــــاش ...

شبــی...

روزی...

جایــی...

بر لبـان تو تکـرار می شـد ... نامم!!!

 

 

خیــلی سخــت بود...

با “بغـض” نوشـتم ولــی با “خنده” خواندی...

 

خوش به حال فرهاد که تلخترین خاطره اش شیرین بود !…

 

گاهی تو …

گاهی یاد تو …

گاهی هم غم تو …

آخر این “تو” کار مرا تمام می کند !

 

بوي يوسف مي دهد پيراهنت...

پير كنعانم براي ديدنت!!!

 

حواسم را به هر كجا پرت كنم...

بازم كنار تو مي افتد؟!

 

 

خدايــــــــــا...

خيــــلي هــا دلــم را شكستن...

شب بريم سراغشون...

من نشونت ميدم...

تو ببخششون...

 

 

دلتنــگي يعـني...

كنار كسي كه دوسـش داري باشـي

امـــا بدونـي كــــه...

رفتينــــه!!!

 

 

خرمایی میخورم و فاتحه ای میخوانم برای روحم...

شادی اش از ان کسانی که رفتنم را روز شماری میکردن!!!

 

کافه چی قهوه ام را شیرین کن

آن روز ها که تلخ میخوردم روزگارم شیرین بود!!!

 

چقدر جای تو خالی ست. . .

جای خالی ات را با هیچ چیز نمی توان پر کرد!!!

حتـــی با گزینه ی مناسب . . .

 

این حال سگی من...

نتیجه ی گربه صفتی های توست !!!

 

 

اون که می خواست منو بفهمه نتونست...

اون که می تونست بفهمه نخواست...

این شد که "تنهایی" تمام قد،منو بلعید!

 

پرهایم را چید که...

" تنها "

جایی نروم اما خود...

" بی من " 

کوچ کرد!!!

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







سه شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:55 ::  نويسنده : حمیدرضا زارعی