اس ام اس فاز غم و تیکه دار،اس ام اس سنگین و دلشکسته
 
درباره وبلاگ


"مجنون" که شدی،حال مرا میفهمی... "لیلا"ی تمام قصه ها نامردند...
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
دوستانه ها
. . . . . . . آری که چه بی رحمانه آمده است که بماند برای همیشه . . . . . . . . . . . . . . . . . . . غم تو در دل من. . . . . . . . . . . .




سلام رفقا امروزم یه پست اس ام اسی گذاشتم امیدوارم به کارتون بیاد.

 

مورچه ای رو مسخره میکردم که عاشق یه تفاله چایی بود،

خودمو فراموش کردم که زمانی عاشق آشغالی بودم که فکر میکردم آدمه …

.

.

.

میلرزم ...

سرد بود آب پاکی که رو دستم ریختی …

.

.

.

من یه زمانی جزء اقلیت های هندی بودم

آخه یه گاوی رو به عنوان عشق می پرستیدم …

.

.

.

باید قاب بگیرم حرفهایت را ؛

همه “عکس” شدند !

.

.

.

اگه توی روت خندیدم به خاطر این بود که نخواستم تو روت بالا بیارم ،

این رو بفهم …

.

.

.

ﺗـﻮﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﮔـــﻮﯾﯽ ﺗﺎ ﻣـــﻦ ﺧﻮﺷــــحال ﺷﻮﻡ

ﻭ” ﻣﻦﺍﺣﻤـــﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺗﺎ ﺗو ﺩﻟﮕﯿــــــﺭ ﻧﺸﻮی …

.

.

.

اون لحظه که گفتی یکی بهترازتو پیدا کردم،

یاداون روزایی افتادم که به صد تا بهترازتوگفتم من بهترین رو دارم …

.

 

 

.

رخ به رخ کــه شــدیم من مات شدم وتو …

چون پادشاهی کـه از اینگونه فتح ها زیاد دیده است ،

بی اهمیت رد شدی …

.

.

.

دوستیمان بازی حکمی بـــود که من از دل مایه گذاشتم و تو ازخشت

.

.

.

آن روزها گنجشک را رنگ می کردند جای قناری می فروختند، این روزها هوس را رنگ میکنند جای “عـــشق” می فروشند …

آنروزها مال باخته می شدی و این روزها دل باخته …

.

.

.

تو را چه به فرهاد !

یک فــــرهاد بود و یک بیستون عاشقی !

توهمین یــک وجب دیوار را بردار من باورت میکنم …

.

.

.

هی رفیق ” زمان ” است که وفاداری تو را ثابت میکند

نه ” زبان ” …

.

.

.

عزیزم چه زیبـا اجرا میکنـی خط به خط

تمام گفتــــه هایم را …

تمام خواســـته هایم را …

هه !!!

امـــــا برای دیگری …

.

.

.

بافنده خوبی نیستی …

پــــــــــــــــس

واسه من قصه نباف …

.

.

.

” حوا ” بودن تاوان سنگینی دارد …

وقتی آدم ها برای هر دم و بازدم

” هوا ” نیاز دارند …

.

.

.

دلت را به هــر کسی نسپار …

این روزها برخی ها از سپرده ات هم بهــره میخواهند …

.

.

.

گاهی به بعضی ها باید بگی عزیزم اگه بــرام بزرگ شده بودی فقط به خاطر خطای دیدم بود ، میدونی که من آستیگماتم …

.

.

.

آدمی را دیدم با سایه ی خود درد و دل می کرد !

چه رنجی میکشد او وقتی هوا ابری است …

.

.

.

گفتم : فراموشت میکنم … !

گفت : نمیتونی …

رفت ، بعد از یه مدت برگشت ؛ گفت : دیدی نمیتونی !؟

گفتم : شمــــــا ؟

.

.

.

ســرد خواهد شد روزهایت بی آغوش من …

بـــر تن کن دروغ هایی را که بافتی …

.

.

.

من خیلی “ با احساسم ”

اما حواست ؛ تنفر هم یه حسه … !

.

.

.

عزیز من …

شــما روی پاهات نمی تونی وایسی چه برسه بــه حرف هات …

.

.

.

از روی کینه نیست اگر خنجر به سینه ات میزنند !

این مــردمان تنها به شــرط چاقو دل می برند …

.

.

.

دیگر بوی آدمیزاد هم نمی دهیم !

گرگ ها هم دیگر برای خوردنمان ناز میکنند …

.

.

.

سراب هم که دیدی تظاهر کن که داری ازش آب میخوری و سیراب میشی …

نذار به دروغش افتخار کنه …

.

.

.

تلفنت بوق اشغال میزند ،

گوشی را بد گذاشته ای یا دلت را ؟

.

.

.

مشترکم بودی کــه در دسترس نبودی !

خاموشــت کردم تا ابد …

.

.

.

درسته که یه خط داری …

اما …

هفت خطی …

 

به ریسه می کشم اشکهایم را …
امشب چقدر کوچه دلم چراغانی ست !!!
.
.
کم کم دارد بِه بغض هایم خمس تعلق میگیرد !
.
.
شمع تصمیمش را گرفت … لبخند زد …
سکوت کرد و برای همیشه خاموش شد تا دیگر هیچ پروانه ای این چنین عاشقانه نسوزد !
.
.
گاهی آدم ته میکشه … آدم دیگه ساعت شنی نیست که سر و تهش کنی …
آدم گاهی تموم میشه …
.
.
چه تراژدی غمناکی است وقتی برای کسی همه کس نوست هیچکس نباشی …
.
.
نیستی ولی نبودنت همه جــــــا هست …
.
.
لیوان که پر باشه با کوچکترین حرکتی سرازیر میشه …
این حال این روزای چشمان من است …
.
.
براى ساختن آدم برفى به برف نیازى نیست …
یک برخورد سرد کافیست …

.
.
من برای تنها نبودن ، آدم های زیادی دور و برم دارم !
آن چیزی که ندارم ؛ کسی برای با هم بودن است …
.
.
راست میگفتی “عادت بود ! من هیچوقت عاشقت نبودم !”
منو ببخش که به نبودنت هم عادت کردم ولی این بار میترسم عاشق شوم … ! عاشق نبودنت …
.
.
نه کسی منتظر است …
نه کسی چشم به راه …
نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه …
بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست ؟
وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه … ؟؟؟
.
.
من هنوز این جای دلم درد می کند ، همین جا که تویی !
.
.
شاید تو نمی دانی چقدر سخت است یار را با یار دیدن …
.
.
این روزها زیادی ساکت شده ام ، حرف هایم نمی دانم چرا به جای گلو ، از چشم هایم بیرون می آیند …
.
.
برای تنوع هم که شده …
گاهی باش !
.
.
من Remove شدم از زندگى کسى که براى داشتنش و براى بودنش خیلى ها را از زندگیم Block کردم …
.
.
گاهی اوقات بی قانونی عجیب بیداد می کند در عاشقی . . .
یکی دور می زند اما دیگری جریمه میشود و تاوان میپردازد . . .
.
.
چشـم دیدنش را ندارم ؛ زنی که هر روز در گوشم تکرار می کند :
The Mobile Set is Off
.
.
شباهت عجیبی ست بین تو و ماهی قرمزم …
هر دو  هر سه ثانیه یکبار مرا فراموش می کنید !
.
.
ابراهیم نیستم اما سرانجام او را شکستم …
خدایا آتش این غم را برایم گلستان می کنی ؟
.
.
گاهی باید بعضی احساس ها رو بذاری توی خونه ی سالمندان دلت ، اینقدر بهش بی توجهی کنی تا بمیرن …
.
.
یادت هست ؟
جناق می شکستیم می گفتیم : “یادم تو را فراموش”
ولی امروز تمام استخوانهایم شکسته ولی باز هم تو را فراموش نکردم …
.
.
تو می دانی آن ها که از چشم می افتند دقیقا کجا می افتند ؟
چندیست دنبال خودم می گردم …
.
.
هستند انسانهایی که بجای درک ، ترکت میکنند …
.
.
تلخ است باور نبودن آن ها که می توانستند باشند و تلخ تر است امروز ، باور آن ها که ادعای ماندن می کنند …
.
.
کوچک که بودم ترس بزرگ من ، سیاهی بود …
حالا که بزرگ شده ام از کوچکی ام در سیاهی چشمانت میترسم !
.
.
چه تقدیر بدیست …
من اینجا بی تو میسوزم ، تو آنجا با او میسازی …
.
.
آنکه دوستش داشتم آدم با گذشتی بود حتی از “من” هم گذشت …
.
.
کاش در کودکی می ماندیم ؛ جایی که تنها تلخی زندگی ما شربت تبمان بود …
.
.
دلم گرمای بودنت را می خواهد نه سرمای خیالت . . .
.
.
اینکه در آن ، جا خوش کرده ای دل است نه شهرِ بازی !
باور کن تابِ بازی ندارد …
.
.
به من گفتی “تو سخترین لحظه ها کنارتم”
دریغ از اینکه  سخت ترین لحظه ها رو خودت برام رقم زدی !!!
.
.
بیا از قلمرواَت دفاع کن ، دارند فتحم می کنند غـــم ها …
.
.
پلان اول :
بیا جلو ! لبخند بزن و با نشانه رفاقت دست بده !
و چند سال بعد …
پلان آخر :
رد پا ، کوچه و آسمانی ک همیشه بی موقع گریه اش می گیرد !
.
.
گوشه ی راستم بنویس
“زنــــــده”
پخش مستقیم
از کجایش مهم نیست …
بنویس زنده است هر چند دلش گرفته باشد !!!
.
.
صدا نزدی اسمم را …
“جانَمی” را که برایت کنار گذاشته بودم ، گندید !
.
.
مات شدم از رفتنت !
هیچ میز شطرنجی هم در میان نبود !
ایـن وسط ، فقط یک دل بود که دیگر نیست !
.
.
مرا دید و نشناخت ؛ این بود درد …
.
.
چه بیرحم می شوی ای تقدیر آنگاه که می گویی : “تقصـــیر خودت بــــود …”
.
.
حقیقت دارد !
کافی ست چمدان هایت را ببندی تا حاضر شوند هـمه برای از یاد بردنت !
آنکه بیشتر دوستت میدارد ، زودتــــر …
.
.
مستقیم ؟
دربست ؟
مدتهاست مانده ام در این شهر شلوغ و پر ترافیک …
کسی دلم را نمی برد …
.
.
قرار شد اشکَنَک باشد و سر شکستنَک !
اما این بازی که تو راه انداختی ، ســراســر دل شکستنَک بود و بس …
.
.
راننده نیستم اما هر کس به من میرسد ، مسافر است !!!
.
.
آهنگ ها تنهایی را تسکین می دهند اما تسکین تنهایی ، تسکین درد نیست !!!
.
.
خنده را معنا ز سرمستی نکن
آنکه می خندد غمش بی انتهاسـت …
.
.
کمی زود بود ولی دعایت گرفت مادربزرگ …
پیر شدم !!!
.
.
وحشتناک است وقتی پیش من نشسته ای اما ندارمت …
.
.
حواسمان را جمع کنیم …
آدمها مثل موبایل ها low battery ندارند ؛ اکثرا بدون اخطار قبلی و خیلی ناگهانی تمام میشوند …
.
.
آنهایی که به جای فریاد زدن سکوت میکنند ، یک روز به جای اینکه صبر کنند در را باز میکنند و میروند …
.
.
بعد از مرگم دلم را جدا از من دفن کنید …
هیچ وقت منو دلم آبمان توی یک جوب نرفت !
.
.
سخته پول نداشته باشی ؛ سخته مشکلاتت زیاد باشه …
ولی سخت ترش اینه که روز تولدت فقط همراه اول بهت تبریک بگه …

 

عکس تو
بر عکس تو
مدام در آغوش من است …
.
.
تاریکی این خانه مرا میبیند و من این خانه را بی تو همیشه تاریک میبینم …
.
.
دلم مثل دیواری می مونه که هنوز ایستاده ، با آجرهایی که تک تکشون شِکَستَن …
.
.
پشت این بغض ، بیدی لرزان نشسته که خیال میکرد با این “یادها” نمیلرزد …
.
.
دل شکسته را بند هم که بزنی ، بی فایده است ؛ هر کاری بکنی باز هم غم و غصه از ترک هایش چکه می کند !
.
.
پشیمان اند کفش هایم که این همه راه را ؛ راه آمدند با نیامدن هایت …
.
.
شیشه های شکسته تعویض می شوند …
پل های شکسته ، تعمیر …
آدم های شکسته ، فراموش !!!
.
.
چشم گذاشتم و تو رفتی ، اما تا همیشه شمردن شرط بازی نبود …
.
.
موی سپید ، نمی پوشانمت تا به بخت سیاهم ، همه معتقد شوند …

 

من در میان مردمی هستم

که باورشان نمیشود تنهایــــم

میگویند خوش بحالت که خوشحالی

نمی دانند دلیل شاد بودنم باج به آنهاست

برای دوست داشتن مــــــــن

.

.

.

گاهی برای کشـیدنِ فـریـاد

هـزاران پیکـاســو هـم کـافـی نیسـت . . .

.

.

.

نبودن هایت آنقدر زیاد شده اند

که هر رهگذری را شبیه تو می بینم !!

نمی دانم غریبه ها ” تــــــــــــــــــــو ” شده اند

یا تو ” غریبـــــــــــــــــــــــــــه ” ؟؟!!

.

.

.

شـده ام مـعـادلـه ی چنـد مَـجهولـی !

ایـن روزهـا هـیـچ کـس از هـیـچ راهـی مـرا نـمـیـفهمـَد…

.

من چشمهایـــم را بستم و تو قایــم شدی ..

من هنـــوز روزها را می شــمارم!..

و تـــو پیدا نمیشوی !..

یا من بازی را بلــد نیستم !

یا تو جر زدی !

.

.

.

خدایا …!!

از تو دلگیرم …

گفته بودی حق انتخاب داری

پس چرا انتخابم درکنار دیگریست؟

.

.

.

کارم از یکی بود و یکی نبود گذشت،

من در اوج قصه گم شده ام….!

.

.

.

این روزها بُرد با کسی ست که بی رحم باشد

از دلتــــ که مایه بگذاری

ســوخـــــته ای . . .

.

.

.

زن که بـاشـے …

عـاشـق شـوے “چـشـم سـفـیـد” خـطـابـَت مـے کـنـنـد !

راسـت مـے گـویـنـد . .

چـشـمـانـَم سـفـیـد شـد بـه جـاده هـایـے کـه..

“تـو” ..

مـُسـافـر هـیـچـکـدام نـبـودے

.

.

.

توی مارپله ی زندگی ، مهره نباش که هر چی گفتن بگی باشه …!

تاس باش که هر چی گفتی بگن باشه !

.

.

.

کاش توی زندگی هم مثل فوتبال

وقتی زمین می‌خوردی و از درد به خودت می‌پیچیدی

یه داور می‌اومد از آدم می‌پرسید:می‌تونی ادامه بدی؟!

تو هم میگفتی نه ، باید برم بیرون . . .

.

.

.

بـــــرای کـــسی کــه رفــــتـنـی اســـت ، راه بــــاز کــــنـید

ایــــستادن و مــنـتظر مـانـدن ابـــلـهانه تـرین کـار دل اســت

.

.

.

نگـــــــران نباش،

حــــال مـــن خـــــــوب اســت بــزرگ شـــده ام …

دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــوم

آمـوختــه ام، که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش ” زندگیست ”

آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای ” نبــودنـت ” تنگ نشــــود…

راســــــتی، بهتــــــــــر از قبل دروغ می گویــــم…

” حــــال مـــن خـــــــوب اســت ” … خــــــوبِ خــــوب…

.

.

.

روزهایم گذشت اما روزگار از من نگذشت!

اما من از روزها و روزگار گذشتم ، بگذرید از من!

.

.

.

تاب ندارم

سخت است

با تو هستند

جلوتـــر

با دیگری یا جور دیگری . !

سخت است

چه رنگین کمان نحســـــی

.

.

.

درغروب سخت دنیا یاد یاران میکنم

درکویر خشک و سوزان رقص باران میکنم

زندگی مرگ است و مرگ هم زندگی

پس درود برمرگ و مرگ بر زندگی . . .

.

.

.

گاهی اوقات بی قانونی ؛

عجیب بیداد می کند در عاشقی ….

یکی دور می زند …

اما …. دیگری جریمه میشود

و تاوان میپردازد …

.

.

.

درد دارد …

وقتی همه چیز را می دانی …

و فکر می کنند نمی دانی …

و غصه می خوری که می دانی …

و می خندند که نمی دانی …

.

.

.

برهنه می آئیم

برهنه می بوسیم

برهنه می میریم

با این همه عریانی

هنوز قلب هیچکس پیدا نیست . . .

.

.

.

بزرگ ترین اشتباهی که ما آدما در رابطه‌هامون می‌کنیم این است که:

نیمه می‌شنویم ؛

یک چهارم می‌فهمیم ،

هیچی فکر نمی‌کنیم !

و دوبرابر واکنش نشون می دهیم . . .

.

.

.

وقتی که گوش ها زنگ زده اند

عاقلانه ترین کار ، سکوت است…

.

.

.

میان ابرها سیر می‌کنم

هر کدام را به شکلی می‌بینم

که دوست دارم . . .

می‌گردم و دلخواهم را پیدا می‌کنم

میان آدم‌ها اما . . .

کاری از دست من ساخته نیست

خودشان شکل عوض می‌کنند

بـرای اتـفـاق هـایی که نـمی افـتـد …

بـرای دستـی کـه نـگـرفـتم

بـرای اشکـی کـه پـاک نـکـردم

بـرای بـوسـه ای کـه نـبــود

بـرای دوسـتـت دارمـی کـه مـرده بـه دنـیـا آمــد

بــرای مـن کـه وجـودم نـبـودن اسـت

.

.

.

چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت…!

این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند…!

.

.

.

میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه ؟

اینکه هر کاری در توانِت هست

براش انجام بدی،بعد برگرده بگه :

مگه من ازت خواستم…..!

.

.

.

آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم

زمین را از زیر پاییم بکشند…

.

.

.

ﮔﺎﻫـﮯ

ﺣﺘـﮯ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ

ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ

ﻧـﮕﺎﻩ ﮐـﻨـــﻢ ،

ﮐﻪ ﺑـﺒـﯿـﻨـﻢ

ﺟـﺎﻡ ﺧﺎﻟﯿـﻪ ، ﯾﺎ ﻧـﻪ !؟

.

.

.

وقتی خواستن ها بوی شهوت میدهند

وقتی بودن ها طعم نیاز دارند

وقتی تنهایی ها بی هیچ یادی از یار با هر کسی پر میشود

وقتی نگاه ها هرزه به هر سو روانه میشود

وقتی غریزه احساس را پوشش میدهد

وقتی انسان بودن آرزویی دست نیافتنی میشود

دیگر نمی خواهمت

نه تو را و نه هیچ کس دیگر را . . .

.

.

.

کاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند

و زنان شوکت زن بودنشان را؛

کاش مردان همیشه مرد باشند

و زنان همیشه زن!

آنگاه هر روز نه روز “زن”،

نه روز “مرد” بلکه روز “انسان” است…

.

.

.

عمریستــ خـ‗__‗ــودم را به خریتـــــــ زده ام ….

دلــم برای آن روی سگــ‗__‗ـــم تنگــــــــ شده…

.

.

.

چه اســــارت بی افتخــــاری است در بنــــد حــــرف این و آن بــــودن . . .

.

.

.

به چه میخندی تو ؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟

به چه چیز؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش ؟

به چه میخندی تو ؟ نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟

یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد ؟

به چه میخندی تو ؟ به دل ساده من میخندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست ؟

خنده دار است بخند . . .

.

.

.

گاهی اوقات باید بگذری و بگذاری و بروی ….

وقتی می مانی و تحمل می کنی ، از خودت یک احمق می سازی

.

.

.

صبر کن سهراب ! قایقت جا دارد؟

آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند …

وای سهراب کجایی آخر ؟ … زخم ها بر دل عاشق کردن ، خون به چشمان شقایق کردند…

ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش سیری چند ؟

صبــــــــ ـــــــــر کن سهــــــــ ـــــــراب …!

قایقت جا دارد؟ من را نیز با خود ببر ، اینجا عاشقی بین مردم مرده است . . .

.

.

.

من فقط دارم سعی میکنم همرنگ جماعت شوم،

اما می شود کمی کمکم کنید!

آی جماعت…

شماها دقیقا چه رنگی هستید؟

.

.

.

شهر من اینجا نیست !

اینجا…

آدم که نه!

آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!

و جالب تر !

اینجا هر کسی

هفتاد رنگ بازی میکند

تا میزبان سیاهی دیگری باشد!

.

شهر من اینجا نیست!

اینجا…

همه قار قار چهلمین کلاغ را

دوست می دارند!

و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!

.

شهر من اینجا نیست!

اینجا…

سبدهاشان پر است از

تخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!

.

من به دنبال دیارم هستم,

شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است!

.

.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, :: 9:44 ::  نويسنده : حمیدرضا زارعی